چون ما پخته تر شدیم. یاد گرفتیم واقع گرایی با ایدهال گرایی فرق داره. یادمون اومد همه جایز الخطا هستند. یادمون اومد ما هم ممکن است اشتباه کنیم و بهترین راه برای کم کردن اشتباه، نقد کردن تمام افکار حتا افکار باتجربههای جنبش است. اعتماد به نفس کاذب از ما گرفته شد و متوجه شدیم باید برای پیروزی بیشتر و با برنامه تر پیشروی کنیم. متوجه شدیم اگر به شهرستانها توجه نکنیم، حکومت تمام نیروهاش را میتونه بیاره تهران. نبوی نشون داد که میتونه خوب باشه ولی اشتباه هم بکنه و آن را بپذیره. ما نشون دادیم با اینکه از دست نبوی شاکی هستیم، ولی او را سبز نگاه میداریم و هم چنان دوست داریم ولی حرف نبویها را مثل آیه قرآن نمیپذیریم و روی هر پیشنهادی فکر میکنیم. هر چند به سازگارا، نبوی، و مهاجرانی انتقاد داریم، ولی آنها را هم چنان سبز نگاه میداریم. با اینکه پیروز نشدیم، نیروهیمان کم نشد ولی متحد تر شدیم و نقاط ضعف را برطرف کردیم. اینها یعنی تمدن، دموکراسی و زمینی کردن تمام افراد و افکار. اینها یعنی پیروزی بیرون از کوچه خیابان ها. تازه تمام این تجربهها را بدون از دست دادن عزیزی بدست آوردیم.
Saturday, February 13, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment